سونامی سالمندی در راه است
با توجه به بالارفتن امید به زندگی در دهه های اخیر، و همچنین رشد صفر و یا منفی جمعیت، جهان به سمت سالمندی و خاکستری شدن پیش می رود. طبق محاسبات آماری تا بیست سال آینده بیست و پنج درصد از جمعیت کشورمان را سالمندان تشکیل می دهد.
با این اوصاف اگر برای کهنسالی و سالمندی برنامه ریزی لازم و مقتضی انجام نگیرد، در آینده بار اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی سنگین تری را تحمیل خواهد کرد. در بیماری آلزایمر، اگر یک سال از ابتلا به این بیماری پیشگیری شود، پنج سال معلولیت فرد به تعویق می افتد و هر چه معلولیت در جامعه کمتر شود، کشور به توسعه یافتگی نزدیک تر خواهد شد.
مدیر انجمن آلزایمر ایران معتقد است هنوز باورهای اجتماعی ما به این اندازه نرسیده که سالمندی را هم جزئی از زندگی بدانیم. او به مراکز مختلف حمایتی بیماری های دیگر مثل سرطان و ایدز که بسیار مورد توجه هستند اشاره می کند و می گوید: جامعه ما نسبت به سالمند عاطفه ی لازم را ندارد.همه ی توجه مسئولین و برنامه ریزان برای قشر جوان و تولید کننده جامعه است. ما فکر می کنیم همین که فردی به کهنسالی رسید، دیگر حق استفاده از مواهب دنیا را ندارد و باید فراموش شود. در جامعه ی ما سالمند مظلوم واقع شده است؛ سالمندانی که مبتلا به آلزایمر هستند مظلوم تر! چرا که دیگر نمی توانند از حق خودشان دفاع کنند و حتی دیگر نمی توانند چیزی بخواهند. چرا ما نمی خواهیم بفهمیم که سالمند مبتلا به آلزایمر فقط حافظه اش را از دست داده و هنوز شعور و احساسات دارد. تمسخر، بی مهری و بی اعتنایی را درک می کند و زجر می کشد. سالمند بیمار، از یک کودک بی آزارتر است و ازبازگو کردن اولیه ترین نیازهایش محروم...
به اینجای صحبت که می رسد، صالحی، مدیر انجمن آلزایمر ایران، نیم نگاهی به عکس پیرزن خوش چهره و معصوم گوشه ی اتاق - که بعدها می فهمم مادر مرحومش است - می اندازد و با بغضی که می کوشد آن را پنهان کند می گوید: "دلم می خواهد همه بدانند که پدر و مادر سرمایه هایی هستند که تا زمانی که از دستشان ندادی، ارزششان را نمی فهمی". بغض صالحی به اشک تبدیل می شود؛ پیرزن سفیدپوش در عکس می خندد.