مدیرکل بهزیس
تی استان مرکزی از برپایی جشنواره شمع ، هفت سین وشیرینی خانگی خبر داد.ربیعی درمراسم افتتاح این جشنواره گفت: جشنواره و نمایش سفره های هفت سین به همت انجمن بانوان نیکوکار استان مرکزی، خیریه حضرت زهرا(س) و خانه داوطلب جمعیت هلال احمر به مدت چهار روز در مجتمع فرهنگی هنری هلال احمر استان مرکزی برپا شده است.ربیعی در این مراسم با اشاره به فعالیت‌های انجمن خیریه حضرت زهرا(س) استان مرکزی گفت: انجمن بانوان خیر استان مرکزی قطره‌ای بود که امروز با حضور گسترده بانوان خیر و نیکوکار به یک اقیانوس برای یاری به نیازمندان تبدیل شده است.ایشان افزود: 100 هفت سین و 100 شمع تزئینی در این جشنواره به نمایش در آمده است و علاقمندان تا 18 اسفند ماه صبح ها از ساعت 9:30 الی 12 وعصرها از ساعت 16 الی 20 می‌توانند ازجشنواره شمع ،سفره‌های هفت سین و شیرینی خانگی بازدید کنند.مدیرکل بهزیستی استان مرکزی نیز در این مراسم فرصت نیکوکاری را یکی از نعمات خداوند عنوان کرد و گفت: کمک به نیازمندان جامعه بزرگترین امتحان است که بانوان خیر و نیکوکار کشورمان از این امتحان همیشه سربلند بیرون آمده‌اند.وی خدمت به مردم را بالاترین فضیلت دانست واظهار داشت: حیات طیبه و لقای پروردگار، هر دو، با ایمان و عمل صالح به دست می‌آید.
سالمندان اراک ،بیایید با هم به آینده فکرکنیم
مجموعه مقالاتی پیرامون سالمندان آلزایمریسالمندان اراک ،بیایید با هم به آینده فکرکنیم
مجموعه مقالاتی پیرامون سالمندان آلزایمرینصب تابلو خیریه معلولین عابد (ع) اراک به روایت تصویر :
دومین جشنواره 7سین بانوان نیکوکار
برگزاری جشنواره «شمع، هفت‌سین و شیرینی خانگی»
خانه سالمندان
خبرگزاری فارس: کارشناس دفتر اجتماعی معلولان بهزیستی استان اصفهان گفت: طبق کارشناسی صورت گرفته در اصفهان به طور متوسط نگه‌داری هر سالمند در خانه سالمندان اصفهان 550 هزار تومان هزینه دربر دارد.
افسردگی
مشکلات و مسائل دنیای ماشینی باعث شده که روز به روز افسردگی در میان افراد بیش تر شود . متاسفانه این پدیده به صورت خفیف ، متوسط و یا شدید نه تنها در افراد مسن و میان سال بلکه در بسیاری از جوانان نیز دیده می شود .
فقر
روزی یک مرد ثروتمند پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید:نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر !
پدر پرسید: آیا به زندگی آنان توجه کردی ؟
پسر پاسخ داد: بله پدر !
و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاتمان یک
فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.ما در حیاتمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حیات ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست !
با شنیدن حرف های پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد:
متشکرم پدر،تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم !
پدرومادر
مدادی که با هر بار تراشیده شدن،
ولی پدر ...
به مانند یک خودکار شکیل و زیباست،
و خم به ابرو نمیاورد
اما هیچکس نمیبیند و نمیداند که
چقدر دیگر، میتواند بنویسد …
بیایید قدرشناس باشیم
وقدرشان را بدانیم..
به یاد پدر......
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:فکر می کنی ،تو قوی تری یامن؟
پسر جواب داد: من!
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید.
پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد......
بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد تا شاید جوابی بهتر بشنود:
پسرم من قوی ترم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما !
پدر گفت چرا حرفت را عوض کردی؟
پسر جواب داد :تا وقتی دست شما روی شانه من بود دنیا را حریف بودم ولی وقتی دست
از شانه ام کشیدی دیگر توانی در خود ندیدم.......