سالمندان اراک ،بیایید با هم به آینده فکرکنیم

مجموعه مقالاتی پیرامون سالمندان آلزایمری

سالمندان اراک ،بیایید با هم به آینده فکرکنیم

مجموعه مقالاتی پیرامون سالمندان آلزایمری

دبیر هیات نظارت بر سازمان های مردم نهاد استان از انجمن آلزایمر

دبیر هیات نظارت بر سازمان های مردم نهاد استان از انجمن آلزایمر استان و مرکزبیماران روانی مزمن طلوع بازدید نمودند .

 

مدیر کل امور اجتماعی استانداری به اتفاق نمایندگان دانشگاه علوم پزشکی ، بهزیستی ، کمیته امداد و خانه سازمان های مردم نهاد استان در مورخ 8/10/89 از انجمن آلزایمر استان و مرکزبیماران روانی مزمن طلوع بازدید بعمل آوردند ،در ابتدا مدیر عامل انجمن آلزایمر استان گزارشی از فعالیتهای انجمن را اینگونه عنوان نمودند :

 

افتتاح اولین انجمن آلزایمر استانی در کشور بعدازانجمن آلزایمرایران

 

برگزاری کلاس های پیشگیری از آلزایمر (27 مورد برای 1350 نفر )

راه اندازی اولین و مجهزترین مرکز مختلط بیماران روانی مزمن روزانه با ظرفیت 50 نفر و با هزینه 450 میلیون ریال که 300 میلیون ریال آن از مشارکت مردمی دریافت شده است .

ثبت نام 94نفر سالمند آلزایمری که 24نفرازاین عزیزان خواهان نگهداری درمراکزروزانه وشبانه روزی هستند

برگزاری کلاس دو روزه مربی و مدرس ( شیوه زندگی سالم در دوره سالمندی )

برگزاری اولین جشنواره غذا با همکاری انجمن بانوان نیکوکار

مناسب سازی فضای در اختیار بطوریکه تمامی استانداردهای لازمه را مد نظر قرار داده و مکانی زیبا و آبرومندی برای نگهداری بیماران مزمن روانی که خلا آن در استان محسوس بود ، فراهم ساخته اند

برگزاری7 اردوی زیارتی و تفریحی برای مددجویان مرکز تازه تاسیس توانبخشی بیماران روانی مزمن .

برپایی جشن بادکنکها باحضورکودکان مهدهای کودک وخیرین همگام با مردم جهان وانجمن آلزایمرجهانی واهدا 60جایزه به کودکان به قیدقرعه در30شهریورروزجهانی آلزایمر

برگزاری اولین کلاس بازآموزی مدون باامتیازبرای پزشکان وکارشناسان پزشکی استان باهمکاری انجمن آلزایمر ایران ودانشگاه علوم پزشکی استان مرکزی بامجوزوزارت بهداشت باهزینه ای بالغ بر32میلیون ریال که 30میلیون ریال آن توسط اسپانسرپرداخت گردید.

افتتاح مرکز کارآفرینی موسسه خیریه امام رضا (ع ) بانوان نیکوکار برای زنان بی سرپرست باحضور6نفر ازخانمهای سرپرست خانوار وآشپزی مرکز شبانه روزی وروزانه طلوع در عیدغدیر89

افتتاح مرکز شبانه روزی بیماران روانی مزمن در روز 15 آذر89 با انتقال10نفر از مددجویان خیریه اراک (حاجی آباد ) با ظرفیت 50نفر

در این بازدید ، آقای فتح آبادی ، دبیر هیات نظارت بر سازمان های مردم نهاد استان ضمن تقدیر و تشکر از فعالیت های خداپسندانه انجمن ، اظهار داشتند : امروزه حضور و مشارکت مردم در عرصه های مختلف توسعه کشوری امری است ضروری و گریز ناپذیر و نهادهای مدنی بالاخص سازمانهای غیر دولتی مناسبترین شیوه و جایگاه برای این حضور و مشارکت می باشند . در ادامه ایشان ضمن ارائه پیشنهادات لازم در خصوص بر طرف شدن مشکلات انجمن ، اظهار نمودند در دنیای امروزی مشارکت مردمی و استفاده از توان و قابلیتهای بخش خصوصی همواره مورد توجه بوده و این استانداری نیز از تمام امکانات خود در جهت حل مشکلات سازمان های مردم نهاد استان استفاده می نماید .

در پایان مدیر کل امور اجتماعی استان به اتفاق هیات همراه از تمامی بخش ها و قسمت های مختلف انجمن بازدید بعمل آوردند

 

 

گالری عکس سالمندان آلزایمری

گالری عکس سالمندان 

افتتاح مجهزترین مرکزچامع درمان وتوانبخشی طلوع اراک

روزانه وشبانه روزی وحرفه آموزی

اراک:شهرک گردو جنب بیمارستان امام خمینی (ره)-میدان کوهنورد

تلفن:کد0861-2772140-2772141فاکس2772140

دفترمرکزی:08612218323

http://salmand.spaces.live.com/


جلوگیری از دیابت

نتایج تحقیقات جدید حکایت از آن دارد که با جلوگیری از بروز دیابت و افسردگی می‌توان به کاهش موارد فراموشی حاد یا دمنشیا امیدوار بود.

ادامه مطلب ...

فیلم آلزایمر

تازه‌ترین عکس‌ها و خبر‌ها از فیلم جدید آلزایمر

داستان «نسیان» (آلزایمر) که فیلمنامه آن را معتمدی نوشته درباره مردی است که طی تصادفی، دچار فراموشی می‌شود و...

ادامه مطلب ...

جشن شب یلدا در داخل آسایشگاه باحضور خانمهای نیکوکار

جشن شب یلدا در داخل آسایشگاه باحضور خانمهای نیکوکار  

وتزیین میوه وتنقلات با شیوه ای به یادماندنی  

 

 

داستان

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

 یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله

بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو

می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو

واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری

 اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا

 بچه‌هام می‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال

 گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.

www.RangarangGroup.com | گروه اینترنتی رنگارنگ


داستان

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که

 مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و

هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با

لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با

لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند

و از پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار
حرکت می‌کنند.
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن

باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای

پسرتان پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم.

امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند !!!