محمودزارعی مدیرعامل آلزایمر استان مرکزی (خیریه امام رضا ع)گفت :متاسفانه دیروز درجلسه مجمع عمومی فوق العاده هیات امناء انجمن آلزایمر که امیدسالمندان آلزایمری به آنها بود افتتاح مرکز آلزایمر رای نیاورد وعلت آن گرفتن مراکز دختران وپسران ومشکلات اقتصادی کشور وکم شدن مشارکت مردمی عنوان شد ،درست درجایی که باید از سالمند آلزایمری دفاع شود جلسه تبدیل شد به استفاده از برند خیریه امام رضا وفداکردن سالمندانی که بعداز خدا امیدشان انجمن بود لذا به همین خاطر اینجانب انصراف خود رااز ادامه خدمت دراین انجمن اعلام وکناره گیری نمودم که لااقل اگربرایشان خدمتی انجام نمی دهم به اسم آنها برای برندو.. دیگران خدمت نکنم و..
وی درادامه گفت : بنده موسس انجمن آلزایمر بوده وباهدف خدمت به این قشرمظلوم وفراموش شده وبادیدن این عزیزان به مدت 4سال درسالمندان ابراهیم آباداراک این خیریه را بنا نمودم ولی متاسفانه به علت اینکه هیچکدام ازادارات وارگانها درایران متولی آلزایمر نبود نتوانستیم خدماتی به انها ارائه بدهیم وبه همین خاطر مسئولین وقت بهزیستی ازما خواستن که بیماران روانی مزمن راکه به آلزایمر نزدیک بود راه اندازی کنیم وبا اصرار مسپولین وقت بهزیستی وهیات مدیره انجمن خانه دختران بی سرپرست راگرفته که بنده ازمخالفین فعالیت درشاخه اجتماعی بودم ولی درمجموع پذیرفتیم وکاربسیارقشنگ وخیرخواهانه ای بود وبعد هم باز به اصرار دوستان هیات مدیره خانه پسران بی سرپرست را افتتاح کردیم وکلا سالمندآلزایمری فدای تصمیم گرفته شده هیات امناء شدند ودیروز هم که کلا سالمندا ن آلزایمری فدای رای کسانی شد که نمی دانستند درچه جایی هستند
درپایان وی گفت :ازهمه خیرین ونیک اندیشان نهایت سپاسگذاری به عمل می آورم وازخداوندمنان برای خودوخانواده هایشان سلامتی وبهروزی خواهانم وامیدوارم که روزی سالمندان هم به حق خودشان برسند وفکری به حال این عزیزان بکنند
گرانمایه جناب آقای زارعی
دو تن از پژوهشگران دانشکده پزشکی دانشگاه های علوم پزشکی سبزوار و مشهد ، تاثیر افشره زیره را بر شدت درد ناشی از نفخ پس از جراحی سزارین بررسی کردند.
پژوهشگران با بررسی 124 زن پس از جراحی سزارین ، افشره زیره را هر20 دقیقه به میزان 40 قطره برای آنان تجویز کردند.
بر پایه این بررسی که مشروح آن در مجله زنان، مامایی و نازایی ایران منتشر شد، استفاده از افشره زیره شدت درد را پس از جراحی سزارین به میزان درخور توجهی کاهش می دهد.
منبع : salamatnews.com
مسکینی نزد بخیلی رفت و از او حاجتی خواست. بخیل گفت: اول تو حاجت مرا روا کن تا من هم حاجت تو را برآورم. مسکین گفت: حاجت تو چیست؟ گفت: حاجتم این است که از من حاجتی نخواهی.
«لطایف و ظرایف»
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن زندگی می کردند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده می کرد و برآنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتادو متوجه ذغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد.
وگرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت . بعد از اتمام حجت معلم بامردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت ونست به حقه های او هشدار داد بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدام یک باسود و کدامیک بی سواد هستند.
در روز موعود هه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببیند آخر کار چه می شود.
شیاد به معلم گفت : بنویس مار
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.
وبه مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟
مردم که سود نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار راشناختند و به جان معلم افتادند وتا می توانست اورا کتک زدند و از روستا بیرون راندند.
آورده اند که در پیش رسول خدا(ص) مردی را می ستودند که او مردی عظیم با قوت است.
حضرت فرمودند: چگونه؟
گفتند: با هرکسی که کشتی می گیرد او را بیفکند و با همه کس برآید.
حضرت فرمودند: قوی آن باشد که بر خشم خویش برآید نه آن که کسی را بیفکند.
«نصیحة الملوک- محمد غزالی»
منبع: خبرنگاران
شخصی دردمند نزد شبلی عارف می گریست. شیخ سبب گریه او را پرسید.
گفت: دوستی داشتم که دیدار او مرا در زندگی کفایت می کرد، اما او دیروز از دنیا رفت و من تنها شدم. شیخ گفت: دوستی که دیدارش پاینده نیست ناچار نبودش غم را زیاد می کند. برو دوستی انتخاب کن که هرگز نمیرد و تو به هجران او مبتلا نشوی.
دوستی دیگر گزین این بار تو کاو نمیرد تا نمیری زار تو
دوستی کز مرگ نقصان آورد دوستی او غم جان آورد
منطق الطیر
ترازوی مرد فقیر :
مرﺩ ﻓﻘﯿﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮐﺮﻩ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ، ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﯾﻰ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ .ﻣﺮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﯾﺪ .
ﺭﻭﺯﻯ ﻣﺮﺩ ﺑﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﻨﺪ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﺮﺩ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﺮ ﮐﺮﻩ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﻧﻤﻰ ﺧﺮﻡ، ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺘﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻭﺯﻥ ﺁﻥ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ
ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﺎ ﺗﺮﺍﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺯﻧﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﯾﻢ .
ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ: ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻰ ﮔﯿﺮﯾﻢ !