حسین نحوینژاد-متخصص طب سالمندی
همهجا وقتی میخواهند از سالمندان تصویری ارائه دهند، پیرمردی با عصا و کلاهشاپو یا پیرزنی خمیده را نشان میدهند که پیری و ناتوانی را تداعی میکند. البته در گروه سنی سالمندی، آدمهایی با این مشخصات هم دیده میشوند، اما ویژگی همه سالمندان فرتوت بودن و ناتوانی نیست و اگر چنین اتفاقی بیفتد، علتش این است که جامعه ما برای توانمندسازی افراد سالمند مناسب نیست. توانمندسازی اتفاقی نیست که یکباره بیفتد و باید بسترهای لازم برای یک زندگی سالم را برای سالمندان فراهم کنیم تا از بودن در کنار خانواده و جامعه لذت ببرند. اگر این موضوع تحقق پیدا کند، توانمندسازی سالمندان هم اتفاق میافتد، اما چگونه میتوان بستر لازم برای زندگی سالم سالمندان را فراهم کرد؟ زمینه این امر پیشبینی بیمههای درمانی و امکان غربالگری پزشکی مناسب است تا سلامت جسمی سالمند حفظ شود. برای بهداشت و سلامت روان این گروه سنی هم باید اوقاتفراغت آنها به شیوه مناسبی پر شود و زمینه اشتغال مولد سالمندان را فراهم کنیم؛ بدون اینکه در زمینههای اشتغال نسل جوان محدودیت بهوجود آوریم. یکی از آثار سیاستگذاریهای نادرست در حوزه اشتغال این است که معمولاً آدمها را در مقابل هم قرار میدهیم؛ مثلا سالمند را بازنشسته میکنیم تا برای جوانان فرصت شغلی ایجاد شود. اگر جوان فرصت شغلی ندارد، علت آن را باید در عوامل دیگری جستوجو کنیم؛ نه اینکه به بهانه اشتغالزایی جوانان، جامعه را از وجود سالمندان محروم کنیم.
در کشوری مانند ژاپن و در بسیاری از کشورهای اروپایی که زمینههای لازم برای آموزش جوانان ایجاد شده، بسیاری از مدیران کلان در سنین سالمندی هستند. این روش کاملا اشتباه است که با شعار جوانگرایی، به جوانی که تجربه کسب نکرده مسئولیتی بسپاریم که فرصت آزمون و خطا برایش فراهم شود. بهعنوان یک کارشناس معتقدم عملیاتی کردن این شعار زمینهای ایجاد میکند که سالمندان ما منزوی شوند؛ درحالیکه اگر قصد داریم به جوانان فرصت تجربه و پخته شدن دهیم باید به شیوه صحیح و اصولی این امر محقق شود.
هر جامعهای با شور و سرمایه اجتماعی خود زنده است، بخشی از سرمایه اجتماعی هر جامعه سالمندان آن هستند و در کشورهای مختلف این سرمایه اجتماعی را در جهت پویایی جامعه بهکار میگیرند؛ مثلا در آفریقا 26میلیون کودک یتیم که پدر و مادرشان را بر اثر ابتلا به ایدز از دست دادهاند، توسط پدربزرگها و مادربزرگها نگهداری میشوند؛ درحالیکه در یک کشور فقیر آفریقایی اگر میخواستند برای نگهداری این کودکان پرورشگاه و شیرخوارگاه ایجاد کنند، سرمایه اقتصادی عظیمی نیاز بود. این فرهنگ در کشور ما هم وجود دارد و بسیاری از والدین ایرانی در نگهداری کودکان از سالمندان خانواده کمک میگیرند، اما این فرهنگ خانوادگی در سطح جامعه بهخوبی استفاده نشده و مغفول مانده است.
بسیاری از نویسندگان و محققان کشور اکنون در سنین سالمندی بهسر میبرند و اگر بتوانیم زمینهای را فراهم کنیم که در فضای علمی شاگرد پرورش دهند و دانش خود را به نسل بعد منتقل کنند، هم این سرمایه اجتماعی را از دست ندادهایم و هم به رشد جوانان جامعه کمک کردهایم.
این موضوع باید در فرهنگ عمومی جامعه نهادینه شود که توجه و سرمایهگذاری برای سالمندان و معلولان یک کار خیریه نیست، بلکه یک کار اجتماعی سرمایهمحور است. ما اگر به توسعه کشورمان علاقهمند باشیم باید برای گروه سالمندان و معلولان شرایط زیست مفید و بانشاط را ایجاد کنیم. اگر ما به سالمندان رسیدگی نکنیم، اگر مراقبت و سلامتشان را پایش و حفظ نکنیم، هر سالمند میتواند 2یا 3نفر را از بازار کار دور کند، ساعات غیبت کارمندان را افزایش دهد یا در بهرهوری و تمرکز نیروی کار اختلال ایجاد کند. مگر کارمندی که نگران حال پدر یا مادر بیمارش است میتواند در محیط کار به شکل مفیدی وظایف خود را انجام دهد؟
نکتهای که نباید فراموش کنیم این است که برای ایجاد زیست سالم سالمند به زیرساختهای مناسب نیاز داریم. این زیرساختها جوانب مختلفی مانند آمادهسازی معابر شهری برای استفاده سالمندان تا بحث بهداشت، سلامت، مسکن، اوقات فراغت و... را دربرمیگیرد. براساس این نیازها و هدفها در سالهای اخیر «سند ملی سالمندان» تدوین و ابلاغ شده که در آن بهصورت جامع به نیازها، ظرفیتها و محدودیتهای جامعه سالمندان کشور پرداخته شده و اگر این سند به مرحله عملیاتی برسد، میتواند پیرشدن جامعه ایرانی را از یک بحران و تهدید اجتماعی به فرصتی طلایی تبدیل کند.