اپیزود سوم:
یک مادربزرگ واقعی ایرانی
نفر سوم خانم بتول شکوری بنا از دیگر مشترکین مرکز دم جهاد دانشگاهی است که ساعت 5 قرار ملاقات داریم، راستش را بخواهید بعد از یک روز مصاحبت با سالمندان و بلند حرف زدن کمی خسته ام و دوست دارم هرچه سریع تر این گفتگو انجام و من به خانه بازگردم، سر ساعت به خانه خانم محمودی دختر خانم شکوری می رسم.
خانم محمودی با خوشرویی هر چه تمام به اسقبال من می آید این خانواده به قدری گشاده رو مهربان بودند که احساس خویشاوندی و آشنایی چند ساله با آنها داشتم، خانم شکوری 88 ساله و متولد 1302 تهران است، در نگاه اول مرا یاد خانم چهره آزاد بازیگر نقش مادر فیلم مرحوم علی حاتمی انداخت با همان آرامش و معنویت اما باشیطنت و سرزندگی کافیه خانم مدرسه مادربزرگ ها با بازی خانم پیر امیر حمزه.
خانم شکوری بسیار مهربان، بشاش و شاداب بود و به قول خودش این بهار که درختان شکوفه کنند تازه وارد چهارده سالگی می شود. او صاحب 6 فرزند 5 پسر و ا دختر است، پسرانش همه برای ادامه تحصیل از دوران نوجوانی به خارج از کشور رفته اند اما طبق گفته مادر، ارتباط عاطفی آنها قطع نشده و دائما تلفنی یا با سفر به ایران و یا برعکس این رابطه مادر وفرزندی حفظ شده است.
خانم محمودی یک اتاق با صفا که رو به ایوان با گلکاری زیبا در اختیار مادر قرار داده که دیوار اتاق را عکس های یادگاری از همسر خانم شکوری تا بچه ها و خانواده های شان زینت داده بود و میز کنار تخت که پر بود از پیاله کشمش و توت کمی آن طرف تر دستگاه اکسیژن برای تداوم نفس کشیدن هایش، حتی موقع نوشتن گزارش هم یاد خانم شکوری و اتاق باصفایش افتادم.
یاد خدا مونس تنهایی سالمندان است
خانم شکوری با یک تسبیح فیروزه ای دائم در حال ذکر بود، قرآن و سجاده ی گوشه اتاق هم حاکی از صفای باطن این مادر بود، 15 سال است که همسر خانم شکوری از دنیا رفته و او با دخترش زندگی می کند با وجود سخت نفس کشیدن اما لحظه ای از ذکر غافل نیست و یاد خدا، مناجات و ذکر و دعا را رمز سرزندگی خود می داند و می گوید خداوند بهترین یاور انسان از کودکی تا سالمندی است و جبران تمام نداشته های انسان است.
خانم شکوری هم مانند هم سن و سالانش خاطرات خود را مرور می کند، از شوهر مرحوم و خوبی هایش می گوید که معلم بوده، تا فرزندانی که هر کدام کاره ای شده اند و مدام دختر و دامادش را دعا می کند.
خانم محمودی به واسطه 15 سال زندگی و رابطه تنگاتنگ با مادرش و حمایت هایی که از او داشته درک سالمندان را شاه کلید ارتباط با این افراد می داند و می گوید: ما با قرار دادن اتاق مستقل به مادر سعی کردیم استقلال خود را حفظ کند اما سیستم زندگی خود را جدا نکرده ایم و تمام وعده هایی غذایی را با مادر صرف می کنیم و حتی مهمان ها نیز راغب هسند تا در اتاق مادر باشند.
وی ترس، تنهایی و اضطراب را مهمترین مشکلات سالمندان دانست و گفت: در این برهه اعضای خانواده به عنوان مهمترین حامیان سالمند باید احساس امنیت را فراهم کنند.
خانم محمودی با انتقاد از انتقال والدین به سرای سالمندان افزود: تنها گذاشتن سالمند درست در زمانی که به محبت و توجه احتیاج دارد بزرگترین ضربه را به سلامت روحی و جسمی این افراد می زند.
خانم شکوری با شنیدن این سوال و جواب گفت: دخترم به خاطر شرایطی که من دارم بیشتر از نیم ساعت مرا تنها نمی گذارد و نمی تواند به میهمانی ها و یا مسافرت برود اما با تمام زحمتی که برایش دارم می دانم حتی یک روز هم نمی توانم در سالمندان دوام بیاورم.
دوستان و اقوام خانم شکوری همیشه به سر می زنند و یا از طریق تلفن جویای احوال او هستند و در جریان اتفاقاتی که در فامیل می افتد است و با استفاده از تلوزیون و تلفنی که در اتاقش است امور جاری کشور رانیز می داند.
با دعای خیری که این خانم با صفا برای فرزندانش می کند می توان فهمید بعد مسافت مانع نشده تا ارتباط عاطفی میان این مادر و فرزندان قطع شود.
خانم شکوری که به تازگی نتیجه خود را نیز دیده گفت: عید امسال همه فرزندان با بچه ها و نوه ها و نتیجه ام را دیدم و حتی اصرار داشتند که پیش آنها بمانم اما اینجارا بیشتر دوست دارم.
با علقه ای که خانم شکوری به همسر مرحومش داشت و دائم خاطرات و خوبی های او را مرور می کرد جرات نکردم از ازدواج سالمندی بپرسم، اما وقتی راجع به استقلال مادی پرسیدم گفت: خوب خیلی خوبه حقوق داشته باشی اما تا وقتی خدا داریم چه غم داریم.
دختر خانم محمودی تنهایی و به حال خود گذاشتن را بزرگترین ضربه به سالمندان دانست و گفت: این افراد به خاطر شرایط جسمی و ناتوانی که دارند خود را بی مصرف می دانند اما خانواده ها با دادن کار های سبک و ساده می توانند سالمند را در کار ها مشارکت بدهند.
خانم شکوری به خاطر مشکلات تنفسی که دارد هیچ وقت نمی تواند از خانه خارج شود به همین دلیل از خدمات دمان در منزل جهاد استفاده می کند، و با ابراز رضایت از خدمات این مجموعه می گوید: بیرون رفتن برای افرادی با سن من ممکن است بر مشکلات بیماری اضافه کند اما وقتی پزشک و پرستار به منزل می آیند این خطرات به صفر می رسد و اگر تحت پوشش بیمه باشند که فوق العاده خواهد بود.
وقتی از خانه خانم محمودی خارج می شوم هوا دارد تاریک می شود، تمام مسیر را دارم به مصاحبه شونده هایم فکر می کنم دوره ای که شاید سراغ من هم بیاید،سالمندی مساوی با از کارافتادگی نیست سینه این افراد گنجینه تجربیات و خاطراتی است که هرکدامشان یک درس بزرگ است برای ما.
یادمان باشد این افراد را ندیده نگیریم تا آینده ما را ندیده نگیرد حواسمان به این ها باشد آدم هایی که خدا به حرمت ریش سفید یا موی سپیدشان دعا یشان را رد نمی کند.
سالمندان در صورت حمایت اطرافیان، می توانند به معنای واقعی کلمه و در زمان حال زندگی کنند اما در صورت بی مهری به کنج تنهایی خود می روند و مرور خاطرات می شود تنها مونس و همدم آنها ویک روند فرسایشی را برای آنها ایجاد می کند که شاید تبعات جبران ناپذیری داشته باشد.